@ جالب کده @

سلام دوستان به @ جالب کده @ خوش امدین مطالب این وبلاگ شامل عکس / بیوگرافی و...... هر نوع مطلبی که شما به ما اطلاع دهید

@ جالب کده @

سلام دوستان به @ جالب کده @ خوش امدین مطالب این وبلاگ شامل عکس / بیوگرافی و...... هر نوع مطلبی که شما به ما اطلاع دهید

سلام

سلام دوستان گلم

      لطفا

     مارا با نظرات 

خوبتون یاری بفرمایید

         با تشکر

ولنتاین

مسیحی گفت؛ ولنتاین روز عشق است

بگفتم عشق، بانوی دمشق است ...

 


هر چیز که در جستن آنی، آنی

گر در طلب گوهر کانی، کانی

گر در هوس لقمه نانی، نانی

این نکته رمز اگر بدانی، دانی

هر چیز که در جستن آنی، آنی


بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرامست... "سعدی"

بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرامست

ای مجلسیان راه خرابات کدامست

 

هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند

ما را غمت ای ماه پری چهره تمامست

 

برخیز که در سایه سروی بنشینیم

کان جا که تو بنشینی بر سرو قیامست

 

دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست

وان خال بناگوش مگر دانه دامست

 

با چون تو حریفی به چنین جای در این وقت

گر باده خورم خمر بهشتی نه حرامست

 

با محتسب شهر بگویید که زنهار

در مجلس ما سنگ مینداز که جامست

 

غیرت نگذارد که بگویم که مرا کشت

تا خلق ندانند که معشوقه چه نامست

 

دردا که بپختیم در این سوز نهانی

وان را خبر از آتش ما نیست که خامست

 

سعدی مبر اندیشه که در کام نهنگان

چون در نظر دوست نشینی همه کامست

نالد به حال زار من امشب سه تار من... "شهریار"



نالد به حال زار من امشب سه تار من

این مایه تسلی شب های تار من

 

ای دل ز دوستان وفادار روزگار

جز ساز من نبود کسی سازگار من

 

در گوشه غمی که فراموش عالمی است

من غمگسار سازم و او غمگسار من

 

اشک است جویبار من و ناله سه تار

شب تا سحر ترانه این جویبار من

 

چون نشترم به دیده خلد نوشخند ماه

یادش به خیر خنجر مژگان یار من

 

رفت و به اختران سرشکم سپرد جای

ماهی که آسمان بربود از کنار من

 

آخر قرار زلف تو با ما چنین نبود

ای مایه قرار دل بیقرار من

 

در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا

روزی وفا کنی که نیاید به کار من

 

از چشم خود سیاه دلی وام می کنی

خواهی مگر گرو بری از روزگار من

 

اختر بخفت و شمع فرومرد و همچنان

بیدار بود دیده شب زنده دار من

 

من شاهباز عرشم و مسکین تذرو خاک

بختش بلند نیست که باشد شکار من

 

یک عمر در شرار محبت گداختم

تا صیرفی عشق چه سنجد عیار من

 

جز خون دل نخواست نگارندهٔ سپهر

بر صفحهٔ جهان رقم یادگار من

 

زنگار زهر خوردم و شنگرف خون دل

تا جلوه کرد این همه نقش و نگار من

 

در بوستان طبع حزینم چو بگذری

پرهیز نیش خار من ای گلعذار من

 

من شهریار ملک سخن بودم و نبود

جز گوهر سرشک در این شهریار من

رمان یاسمین(قسمت آخر)

 یاسمین

نوشته: م.مودب پور

 
ادامه مطلب ...

رمان یاسمین(قسمت 13)

  یاسمین

نوشته: م.مودب پور

ادامه مطلب ...

رمان یاسمین(قسمت 12)

 یاسمین

نوشته: م.مودب پور


ادامه مطلب ...

رمان یاسمین(قسمت 11)

 یاسمین

نوشته: م.مودب پور

 
ادامه مطلب ...